English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (312 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
data clerk U فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
basic U سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basics U سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
interludes U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
interlude U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
ship's serviceman U مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
offices U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
office U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
I am just a pen – pusher . U قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
reach out with an olive branch U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch <idiom> U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
print U چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
printed U چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
prints U چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
farm out <idiom> U شخص دیگری برای انجام کار
owelty U سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
server U کامپیوتر مخصوص که کاری را برای شبکه انجام میدهد
gallium arsenide U ماده جدید برای ساختار قطعه که عملیات را سریع تر از قط عات سیلیکف انجام میدهد
notification U عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
jcl U دستوری که مشخصات را شرح میدهد و نیز منابع لازم برای انجام کار توسط کامپیوتر
input/output U پردازندهای که ارسال ورودی /خروجی را برای CPU انجام میدهد شامل DMA و امکانات تصحیح خطا
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
chandler U فردی که تدارکات کشتی راانجام میدهد
retorsion U عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
circuit U مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد
circuits U مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد
i/o U پردازندهای که پردازش کمی را انجام میدهد چرا که زمان آن برای خواندن یا نوشتن داده از پورت ورودی / خروجی صرف میشود
bracket U چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
logical U حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
self- U سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
to finish off U کارهای دست باخر را انجام دادن
diagram U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
diagrams U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
tine U دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
cycle time U مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
completed U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completes U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completing U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
complete U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
common U پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
commoners U پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
commonest U پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
audit U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audits U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
dma U UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
at U قالب استاندارد برای صفحه کلید IBM. صفحه کلید دارای کلیدهایی در بالا است که عملیات مخصوص انجام میدهد
productive U مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
TDS U سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
simultaneous U آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
erection crane U جراثقال برای کارهای ساختمانی
peonage U استفاده از غلام برای کارهای بندگی
to pick on U برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
doubled U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
would just as soon <idiom> U توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
multiplies U انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiply U انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiplying U انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiplied U انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
compiler U اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
lock up U وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد
mimicking <adj.> <pres-p.> U [رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
pantomiming <adj.> <pres-p.> U [رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
emulating <adj.> <pres-p.> U [رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
posts U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posted U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post- U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
e. of pleas U دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
yard man U کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
dissave U ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
interfaces U نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
interface U نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
congregationalism U استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
emulate U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulator U نرم افزار یا سخت افزاری که به ماشین اجازه کار مثل دیگری میدهد
jobs U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
streams U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
job U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
streamed U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
payola U وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
stream U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
circuit U یچ کردن عملیات انجام میدهد
circuits U یچ کردن عملیات انجام میدهد
HTTP U دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
slave U صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaved U صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaving U صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaves U صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
vacation sittings U جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
foregrounding U اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
gate U مدار الکترونیکی که تابع NOR را انجام میدهد
gates U مدار الکترونیکی که تابع NOR را انجام میدهد
gates U مدار الکترونیکی که تابع OR را انجام میدهد
fasts U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fastest U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
systems analysis U شخصی که بررسیهای سیستم را انجام میدهد
fasted U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
gate U مدار الکترونیکی که تابع OR را انجام میدهد
gates U دروازهای که عمل AND منط قی را انجام میدهد
equivalence U دروازهای که تابع معادل انجام میدهد
fast U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
gate U دروازهای که عمل AND منط قی را انجام میدهد
directorial U مدیریتی
play into someone's hands <idiom> U (به کسی یاری وکمک رساندن)انجام کاری که به شخص دیگری سود برساند
vga U آداپتور نمایش VGA که به وسیله دیگری امکان دستیابی به اطلاعات و سیگنالهای زمانی آنرا میدهد
applications U کاری که یک کامپیوتر انجام میدهد یا مشکلی که حل میکند
NOT function U مدار الکترونیکی یا قطعه که تابع NOT را انجام میدهد
script U که به کاربر امکان انجام خودکار برنامه میدهد
work load U مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
application U کاری که یک کامپیوتر انجام میدهد یا مشکلی که حل میکند
NOR function = U مدار الکترونیکی یا قطعهای که تابع NOR را انجام میدهد
labor of love <idiom> U انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول
bracing U قطعهای که عمل کشش را درساختمان یا چوبست انجام میدهد
busy U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
accounting package U نرم افزاری که توابع حسابداری تجاری را خودکار انجام میدهد
general U برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
self- U سیستمی که معمولاگ در هنگام شروع بررسیهای ابتدایی را انجام میدهد
OCP U پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را طبق کد برنامه انجام میدهد
parallelled U بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallelling U بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
alu U بخشی از CPU که تمام توابع محاسباتی و منط قی را انجام میدهد
generals U برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
parallels U بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
accounts package U نرم افزاری که توابع حسابداری تجاری را خودکار انجام میدهد
paralleled U بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
engine U بخشی از بسته نرم افزاری که تابع خاصی را انجام میدهد
paralleling U بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
satellite U کامپیوتری که کارهایی را تحت کنترل کامپیوتر دیگر انجام میدهد
satellites U کامپیوتری که کارهایی را تحت کنترل کامپیوتر دیگر انجام میدهد
parallel U بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
language U زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
languages U زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
powered U مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
non operable instruction U دستوری که تابعی انجام نمیدهد ولی شمارنده برنامه را افزایش میدهد
boxes U وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
threshold U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
threshholds U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
print shop U بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
powering U مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
NetBIOS U که به برنامههای کاربردی امکان انجام عملیات ابتدایی روی شبکه میدهد.
power U مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
box U وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
arithmetic logic unit U بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
and U دروازه الکترونیکی که تابع "و" منط قی را روی سیگنالهای الکتریکی انجام میدهد
powers U مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
thresholds U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
idler wheel U چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
practical extraction and report language U برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
enterprise U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
enterprises U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
arithmetic U بخش سخت افزاری CPU که تمام توابع ریاضی و منط قی را انجام میدهد
coprocessor U پردازندهای که نتایج عملیات ریاضی را سریع تر از بخش ALU از CPU انجام میدهد
fragmentation U امکان نرم افزاری که عمل یکپارچه سازی دیسک سخت را انجام میدهد
daemon U در سیستم unix برنامهای که کارش را بدون دانستن کاربر خودکار انجام میدهد
operators U مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
back end server U کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
operator U مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
order U پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
to feel for another U برای دیگری متاثرشدن
flexibility U توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
stern attack U در رهگیری هوایی تکی که هواپیمای تک کننده با زاویه 54 درجه یا بیشتر به هدف انجام میدهد
defragmentation U ابزار نرم افزاری که عمل یکپارچه کردن روی دیسک سخت را انجام میدهد
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
pur autre vie U برای مدت عمر دیگری
National Center for Supercomputing Applications U سازمانی که معرفی و ایجاد شبکه جهان گستر را توسط جستجوگر Moscuic Web انجام میدهد
logic U بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
alu U Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
compurgator U یادکننده سوگند برای تبرئه دیگری
outdoing U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com